فرازی بر زندگی نامه شهید محمود سالار پور
1396/07/12
دهمین روز از اولین ماه تابستان سال 1339 بود و روستای حسین آباد از توابع نهبندان یک روز گرم تابستانی را سپری میکرد.
عبدالعلی که در سایه درختی در حیاط خانه نشسته بود چشم به راه دوخته بود و از درب منزلش نگاهش را نمیدزدید. او با التهاب و اشتیاق منتظر خبری بود.
با صدای اذان ظهر به نماز ایستاد و دقایقی بعد صدای کودکی او را متوجه خود کرد.
با شتاب به منزل پدر همسرش رفت و با خوشحالی فراوان کودک تازه متولد شده را در آغوش گرفت. آنها نام این پسر را محمود نهادند.