زندگی نامه سردار کارگر شهید علی رضاییان

از بنایی تا قهرمانی در میدان های نبرد

کد خبر : 5582
سه شنبه 6 مهر 1395 - 12:38

شهید علی رضاییان به سال 326 ه.ش در خانواده ای مذهبی در فیروز آباد تهران به دنیا آمد و پس از مدتی همراه خانواده اش به شهر اصفهان عزیمت و در آنجا سکنی گزید. او به دلیل مشکلات اقتصادی روزها کار می کرد و و شبها به تحصیل می پرداخت و تا پایان دوره ابتدایی ادامه داد

زندگی نامه

شهید رضاییان پس از تحصیل دوران ابتدایی، پدرش برای پرورش روحیه مذهبی، او را به محضر یکی از علمای اصفهان فرستاد تا روح تشنه وجودش را به زلال معرفت الهی شاداب نماید. وی از کودکی علاقه مند به فراگیری قرآن بود و صوت و لحنی دلنشین داشت. آشنایی ایشان با معارف غنی اسلامی تنها به انس با قرآن محدود نمی شد، بلکه بوستان روحش با عطر گلواژه های نهج البلاغه مصفا بود و مقدار زیادی از نهج البلاغه را حفظ بود. این شهید عالیقدر از فقر و تنگدستی مردم در رنج بود و درآمد اندک خود را که از راه بنایی به دست می آورد در جهت بهبود معیشت افرادی که با آنان سر و کار داشت صرف می کرد.

 

فعالیت های سیاسی و مذهبی
شهید رضاییان طی مسافرتی به تهران، در منزل شهید آیت الله سعیدی به کار ساختمان سازی مشغول شد و در همین ایام، شدیدا تحت تاثیر آن شهید گرانقدر قرار گرفت.  ایشان در این مورد می گوید: ارتباط با شهید سعیدی، شعله های خشم درون مرا علیه رژیم پهلوی بر افروخت. به گونه ای که شجاعانه به افشاگری جنایتها و خیانتهای دستگاه طاغوت می پرداخت. بر این اساس شهید رضاییان مبارزه دامنه داری راعلیه رژیم پهلوی شروع کرد و در دوره سربازی، بارها تحت تعقیب قرار گرفت. او که از تسلط بیگانگان بر مقدرات کشورمان سخت به تنگ آمده بود، با الهام از افشاگری ها و رهنمودهای حضرت امام ( قدس سره) مفاسد و بدبختیهایی راکه به خاطر تصویب لایحه کاپیتولاسیون دامن گیر ملت اسلامی ایران شده بود، به دیگران گوشزد می کرد.
فعالیت های شهید بعد از پیروزی انقلاب
همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی شهید رضاییان به همراه عده ای از برادران حزب الله مبادرت به تشکیل کمیته دفاع شهری اصفهان کرد و بانی تشکیل سپاه در شهرستان های داران، فریدن، خوانسار و مبارکه بود. شهید رضاییان در اوایل سال 1395 با تعدادی از برادران سپاه به کردستان مامور شد و با رشادتهای خود در آزاد سازی شهر سنندج نقش مهمی را ایفا کرد. در یکی از درگیری ها بر اثر اصابت گلوله از ناحیه سر و گلو به شدت مجروح گردید و مدتها در بیمارستان حالت اغما داشت.
حضور در جبهه های جنگ
شهید رضاییان در سال 1360 (قبل از عملیات فرمانده کل قوا، خمینی روح خدا) به جبهه دارخوین عزام شد، که بر اثر مجروحیت و جراحت شدید، به پشت جبهه منتقل گردید. پس از بهبودی نسبی به سمت مسئول معاونت عملیات سپاه منطقه اصفهان منصوب گردید و تا دی ماه 1361 درهمین مسئولیت باقی ماند. بعد از آن به درخواست سردار رحیم صفوی به تهران آمد و در ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عنوان یکی از معاونت های طرح و عملیات مشغول به کار شد سپس مامور را اندازی قرارگاه مقدم حمزه سیدالشهدا(ع) در منطق غرب گردید. شهید رضاییان فعالیت خودر را از یک رزمنده عادی در روزهای اول جنگ کردستان شروع کرد و مرحله به مرحله، همزمان با گذشت زمان مراتب مختلف فرماندهی را با موفقیت پشت سر گذاشت تا به فرماندهی قرارگاه عملیاتی حمزه سیدالشهدا(ع) منصوب گردید. هنگامی که ایشان به مریوان رفت. تعدادی از یگان ها از جمله لشکر 14 امام حسین (ع) و لشکر 8 نجف اشرف در منطقه حضور داشتند و از اینکه قرار بود تحت فرماندهی او عملیات والفجر 4 را انجام دهند، اظهار رضایت می کردند.
ویژگی های اخلاقی شهید
شهید رضاییان از مصادیق علمی و الگوی یک فرمانده سپاه اسلام بود. هرکس حتی برای مدت کوتاهی با ایشان و تحت فرماندهی اش انجام وظیفه می کرد، با تمام وجود آن را احساس می نمود. توانمندی و شخصیت والای شهید رضاییان در حدی بود که نقل می کنند در روزهایی از عملیات والفجر 4 در حالی که منطقه عملیاتی مورد بازدید سردار فرماندهی محترم کل سپاه قرار می گرفت، ایشان خطاب به برادران حاضر اظهار می دارند که ما باید فرماندهی جنگ را به دست افرادی چون ایشان (شهید رضاییان) بسپاریم. جلسه ای با حضور ایشان نبود که برپا شود و ذکر قرآن، حدیث و دعا در آن فراموش شده باشد، حتی اگر وقت هم ضیق بود، این امر صورت می گرفت. در ظواهر فردی، آن گونه بود که اگر نا آشنا و تازه واردی به جمع آنها می پیوست.
نحوه شهادت
قبل از مرحله سوم عملیات والفجر4، (آبانماه 1362) هنگامی که برای شناسایی و بررسی منطقه عملیاتی به همراه چهار تن از فرماندهان و مسئولین قرارگاه به دامنه های جنوبی ارتفاعات لری رفته بودند، در حین صعود به قله به علت عدم پاکسازی کامل منطقه، روی مین رفته و به شدت مجروح شد. مسئول وقت اطلاعات قرارگاه چنین نقل می کند: وقتی بالای سر او رفتم، دیدم به علت ترکش زیادی که به بدنش خورده بود، به طرز جانسوزی ناله می کرد. با دیدن چنین حالتی یاد خاطرات زندان او افتادم که برای ما تعریف می کرد. او می گفت: هنگامی که مامورین ساواک یکی از مبارزان مسلمان را با بخاری برقی شکنجه می دادند آیه "یا نار کونی بردا و سلاما" را قرائت می کرد. این خاطره را به یادش آوردم. ایشان آرام شد تا اینکه او را به سختی به پشت جبهه منتقل کردند. در بیمارستان بود که به آرزوی دیرینه خود رسید و به لقاء معبود و معشوقش نایل گشت و در 1362/8/4 آرام گرفت.
وصیت نامه
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر مهدی منجی انسان ها، سلام بر روزی که زاییده شد و روزی که ظهور می کند، سلام بر امام خمینی رهبر بزرگ انقلاب اسلامی.
لحظاتی خوش برای هر انسانی در زندگی است و بهترین لحظه زندگی من ساعتی است که در راه خداوند حرکت می کند و به سوی ملاقات پروردگار می روم و برای ملاقات با خداوند لحظه شماری می کنم. خداوند این ملاقات را برای من میمون کند و این بنده عاصی را بپذیرد. بدانید من در زندگی خود آرزویی نداشتم جز دو آرزو: اول ظهور حضرت مهدی (سلام الله علیه) و دیگر حامیت خداوند روی زمین، و آرزوی دیگری که باقی ماند، دیدار روی امام زمان حضرت ولی عصر بود.از مردم دنیا به خصوص مردم دلیر ایران می خواهم که دست از امام خمینی این فرزند برومند اسلام تا حاکمیت اسلام بر تمامی جهان، و به مبارزه به حق خود علیه شرق و غرب ادامه دهند.
این انقلاب، آزمایش خداوند است تا بندگان خود را در بوته آزمایش، آزمایش نماید. برادران من سعی کنید از آزمایش خداوند سالم بیرون بیاید. شما امروز در راه خداوند قدم بر می دارید و کسانی که این انقلاب را یاری می کنند، نفس آنها هم عبادت است. من از تمامی دوستان و برادرانی که فرصت خداحافظی پیدا نکردم حلالیت می طلبم و از آنها طلب عفو می نمایم، و از کسانی که از دست من رنجیده اند، طلب بخشش می نمایم.
والسلام علی عباد الله الصالحین
               60/2/23     
             علی رضاییان

 

ارسال توسط : نااصری ناصری
بازدید
دیدگاه