درس جدیدی که این روزها بچه های کلاس ششم ابتدایی می‌خوانند

بي خيال انگشت پتروس، ركاب دوچرخه درياقلي را بچسب!

کد خبر : 430
دوشنبه 10 مهر 1391 - 05:44

حالا امسال درياقلي به كتاب بچه هاي پايه ششم دبستان راه يافته است تا آنها بجاي خواندن افسانه‌هايي مثل پتروس فداكار هلندي به رشادت و غيرت اين مرد آباداني ببالند.

 

سربازي يوناني فاصله حول و حوش 40 كيلومتري دشت «ماراتن» تا آتن را يك نفس دويده است تا خبر پيروزي يونانيان بر ايراني‌ها به مردم برساند. اما تا به آتن مي‌رسد و اين خبر را مي‌دهد نقش زمين مي‌شود و مي‌ميرد. حالا اين افسانه شده است مبناي راه افتادن مسابقه دو «ماراتن» كه يكي از پاهاي ثابت المپيك است و البته بغير از آن در ساير اوقات سال هم در جاي جاي مختلف جهان برگزار مي‌شود.

اگرچه دويدن 40 كيلومتري سرباز يوناني از ماراتن تا آتن افسانه و دروغ است اما ركاب زدن 9 كيلومتري درياقلي سوراني از كوي ذوالفقاري تا مقر سپاه آبادان در پاييز سال 59 در تاريخ ثبت شده است و شاهدش هم جز رزمندگان آن، حالا زير سنگ قبري در رديف 92 قطعه 34 بهشت زهرا(س) آرام خوابيده است.

درياقلي سوراني در بين ماشينهاي اوراقي در حاشيه آبادان نشسته بود كه ديد بعثي‌ها بي سر و صدا نخلهاي كوي ذوالفقاري را قطع كرده اند و بعد از پل زدن روي بهمين شير به طرف جاده خسروآباد دارند مي‌روند تا محاصره آبادان را تكميل كنند.

درياقلي فرمان دوچرخه‌اش را گرفت و تا مقر سپاه ركاب زد. بعد با هيجان سر حسن بنادري، فرمانده سپاه آبادان داد كشيد كه: از كوي ذوالقاري آمدند...

بچه‌ها به سرعت به سمت بعثي‌ها مي‌روند و نتيجه آن مي‌شود كه صبح عراقي‌ها بجاي جاده خسروآباد بر مي گردند پشت بهمن شير. دریاقلی به همراه مردم آبادان در «عملیات کوی ذوالفقاری» شرکت کرد و در حالی که این گروه سلاح و ادوات چندانی در دست نداشتند به جنگ با دشمن رفتند و توانستند نفوذ دشمن به آبادان را ناکام بگذارند. در جریان همین نبرد دریاقلی جراحت سختی پیدا کرد و در جریان انتقال به پشت جبهه به شهادت رسید.

حالا امسال درياقلي به كتاب بچه هاي پايه ششم دبستان راه يافته است تا آنها بجاي خواندن افسانه‌هايي مثل پتروس فداكار هلندي به رشادت و غيرت اين مرد آباداني ببالند. مردي كه در اين سالها نه تنها بايد ساكت يك گوشه مي‌نشست و فداكاري پتروس خيالي –كه حتي در هلند هم ناشناخته است- را در كتابهاي درسي تماشا مي‌كرد، بلكه حتي در ميان جوانان حزب اللهي هم غريب بود. خيلي از جواناني كه پنجشنبه‌ها قطعه شهداي بهشت زهرا(س) را پاتوق خودشان كرده‌اند خبر ندارند كه درياقلي سوراني در گوشه‌اي از همين پاتوق آسماني آرام گرفته است. او تا همين چند وقت پيش حتي سنگ قبر درست و حسابي هم نداشت، چه برسد به زيارت كننده پر تعداد.

 

«تصاويري از مزار درياقلي سوراني در طي اين سالها كه حتي در قطعه شهدا هم نبوده است!»

 

از اين دست اسطوره‌هاي ملي و مذهبي فراوان وجود دارد كه يا شناخته شده نيستند و يا اينكه راهي به كتابهاي درسي ما پيدا نمي كنند تا همچنان بچه‌ها از تصميم كبري بخوانند و براي كوكب خانم كف بزنند. كاري به ناشناخته‌ها نداريم، اينهمه كتاب دفاع مقدس، اينهمه خاطره شفاهي و... چرا نتوانسته جاي خودش را در مدارس ما باز كند؟

اما حضور درياقلي در كتابهاي درسي نشان داده است كه اين راه را مي‌توان ادامه داد و اين گنجينه‌ها را مي‌توان به خوراك فكر و دل مردم تبديل كرد. اما اگر آدمهاي خلاق و متعهدي پيدا شوند تا يكي مثل كامران نجف زاده در هلند درباره پتروس فداكار گزارش تهيه كند و ناشناخته بودن او براي مردم هلند را افشا كند، تا يكي مثل حبيب احمدزاده از درياقلي مستندي بسازد به نام «بهترين مجسمه دنيا» و بعد مجسمه يادبود درياقلي در آبادان نصب شود، تا يكي ديگر از او فيلم بسازد، تا بالاخره يك نفر پيدا شود و قبر خاك گرفته و غريب او را در بهشت زهرا(س) تا كسي مثل دكتر محمدرضا تركي داستان درياقلي را براي كتاب درسي پايه ششم بازنويسي كند، تا... .

اين مسير به اين افراد نياز دارد. بسم الله...

«سنگ جديد مزار شهيد درياقلي سوراني»

«يادبود شهيد درياقلي سوراني در آبادان»

 

شعري از استاد محمدرضا تركي كه براي شهيد درياقلي سروده شده:

آن سوی نخل ها پُر سرباز دشمن است

این شهر ِ در محاصره، شهر تو و من است

دشمن نفوذ کرده و این شهر بی پناه

اینک به زیر چکمهّ ناپاک دشمن است

دریاقلی! رکاب بزن، یا علی بگو

چشم انتظار همت تو دین و میهن است

ای مرد اهل درد، بنازم به غیرتت

این خانه‌ها هنوز پر از کودک و زن است

فردا ـ اگر درنگ کنی ـ کوچه‌های شهر

میدان جنگ تن به تن و تانک با تن است

از راه اگر بمانی و روشن شود هوا

تکلیف شهر خاطره‌های تو روشن است!

دریاقلی! رکاب بزن گرچه سهم تو

از این دیار، ترکش و یک مشت آهن است

دریاقلی! به وسعت دریاست نام تو

تاریخ در تلفظ نام تو الکن است

هی مرد ِ مرد از نفس افتاده‌ای مگر؟!

همپای مرگ، کار تو امشب دویدن است

چون موجها به دامن ساحل نمی‌خزی

دریایی و طریقت دریا تپیدن است.

ارسال توسط : مدیر فنی
بازدید
دیدگاه