Submitted by روابط عمومی سا… on

بسم الله الرحمن الرحيم

« مقام شهادت اوج بندگي و سير و سلوك در عالم معني است و ما خاكيان محجوب ، چه ميدانيم كه اين ارتزاق عندر رب الشهدا چه است »

امام خميني (ره)

در اوایل زندگی مشترکمان قبل از شروع جنگ تحمیلی مدتی بود ناصر بعد از کار دیروقت به خانه می آمد و هروقت ازش سوال می پرسیدم چرا اینقدر دیر می آیی می گفت کار دارم. کم کم حساس شدم و دنبال این بودم که علتش را پیدا کنم. یک روز که به منزل آمد گفتم ناصر داری نگرانم می کنی آخه چکار داری که اینقدر دیر می آیی و وقتی به خانه می رسی اینقدر خسته ای که سر به بالش نگذاشته خوابت می برد؟ . او که متوجه حساسیت من شده بود علی رغم میل باطنی اش ناچار شد جواب بدهد. گفت پیرزنی است که وضع مالی بدی دارد و توان اینکه خانه خرابش را بسازد ندارد. بعد از کارم آنجا میروم و به تعمیر منزلش می پردازم تا سرش آوار نشود.  

------

سردار شهيد ناصر بختياري در سوم خرداد 1336 در خانواده اي مذهبي در شهر شازند ديده به جهان گشود . ايشان در دوران كودكي بواسطه تربيت صحيح ديني و لقمة حلالي كه ارتزاق كرده بود همواره مرز  حلال و حرام و دفاع از ارزشها و مقابله با ضدارزشها و طرفداري از حق و مظلومين و مقابله با ناهنجاريهاي اجتماعي و دلسوزي براي خانواده و اقوام و اطرافيان را سرلوحة اعمال خويش ساخته بود و روز به روز بر پايبندي به ارزشهاي ديني و مقابله با ضد ارزشها مي افزود  .

ايشان از دوران نوجواني در كنار تحصيل در ماشين سازي اراك مشغول بكار بود و علاوه بر فعاليتهايي كه در سطح شهر و در بين جوانان اراك داشتند ، رابط موثق مبارزين قم و اراك جهت هماهنگي اقدامات انقلابي بود . وي همچنين در بيداري نسل جوان با تشکیل جلسات مذهبي و پخش مجلات مكتب اسلام و كتب مذهبي و نوارهاي حضرت امام (ره) و .... و برپائي تظاهرات و ساماندهي و جهت دهي شعارهاي انقلابي ، عنصري فعال و كوشا بود ، بگونه اي كه مورد تعقيب ساواك و تهديد ژاندارمري قرار گرفت .

 

سردارشهيد ناصر بختياري پس از پيروزي انقلاب در تشكيل كميته انقلاب اسلامي و برگزاري انتخاباتهاي متعدد و برقراري امنيت شهرستان و تشكيل كميته امور صنفي جهت دستگيري از مستمندان و كارهاي متعدد ديگري كه ضرورت آنها را احساس ميكرد حضوري فعال داشت . ايشان پس از مدت اندكي كه از پيروزي انقلاب ميگذشت در لبيك به نداي امام خميني (ره) و دفاع از اسلام و ميهن عزيزمان وارد سپاه پاسداران شد و در عملياتهاي متفاوت چه درگيريهايي كه در سال 1358 در پاوه صورت پذيرفت و چه پاكسازي محور بانه – سردشت از وجود اشرار و ضدانقلاب و منافقان و گروههاي ملحد بهمراه ديگر برادران سپاهي به فرماندهي سردار رحيم صفوي در كنار شهيد سپهبد صياد شيرازي و ديگر برادران ارتشي ، قبل از شروع جنگ تحميلي مبارزه نمود كه بعد از شهادت ناصر ، شهید سپهبد صياد شيرازي در مورد ايشان به يكي از همشهريهاي ناصر گفته بود كه : (( شما در شازند يك اعجوبه نظامي داشتيد و عليرغم اينكه شهيد بختياري دانشكده دافوس ( دانشكده نظامي – فرماندهي و ستاد ) نديده ولي همه فرماندهان نظامي ارشد ارتش ايشان را بخاطر عملكرد خوب و جانانه اش در برابر لشگر دشمن تحسين نموده اند . ))

وی همچنين با شروع جنگ تحميلي در عمليات فتح شياكوه ، پس از مبارزات و سخت كوشيهاي بسياري كه در گيلانغرب نشان داد همه فرماندهان را شگفت زده كرد و مورد تحسين قرار گرفت بطوريكه سردار سرلشگر دكتر مصطفي ايزدي كه يكي از فرماندهان غرب و شمال غرب كشور بود «  ناصر را فاتح فتح شياكوه ناميد » . ايشان در عملياتهايي كه در غرب كشور حضور يافت دو بار مجروح شد كه در دومين مجروحيتش تا مرز شهادت و شليك گلوله خلاص از سوي دشمن پيش رفت .

بعد از آن پس از بهبودي نسبي در جنوب كشور در جنگهاي چريكي نامنظم در كنار شهيد چمران و سپس در عملياتهاي فتح المبين ، بيت المقدس و نهايتاً عمليات رمضان حضوري فعال و شجاعانه داشت كه صحبت در اين خصوص بسيار است .

با رشادتها و لياقتهايي كه از خود نشان داد از همان ابتداي امر بعنوان فرمانده اي لايق و توانمند ، شجاعانه و بي مهابا در صحنه هاي مختلف جبهه هاي غرب و جنوب در صف مقدم رزميد و هميشه خود را بعنوان كوچكترين سرباز اسلام ، امام  و اين مرز و بوم پنداشت و... »

منافقين كوردل كه از سابقه مبارزاتي و دلاوري شهيد در نبرد مطلع بودند بارها وي را تهديد به ترور كردند ولي او بدون هيچ واهمه اي دست از ياري ولایت و امامش برنداشت و تا آخرين نفس جنگيد .

ناصر به عنوان فرمانده محور عملیاتی لشکر 17 علی ابن ابیطالب درعملیات رمضان توانسته بود به تمام اهداف از پيش تعيين شده و حتي فراتر از آن برسد و بخشي از سرزمين عراق را نيز به تصرف خود درآورد كه نه تنها عراقي ها بلكه فرماندهان ارشد نظامي را نيز به شگفتي واداشته بود ، معاون ناصر در اين عمليات نقل مي كرد كه بعد از عمليات از سوي عراقيها با تانكهاي زيادي محاصره شديم و نيروهاي ما به فرماندهي ناصر خط پدافندي تشكيل داده بودند ، من در سنگر ستاد بودم ، صداي ناصر بلند شد كه مي گفت بچه ها نزديك نشويد ، تانك هاي عراقي سرنشين ندارند !! 30 متري ناصر بودم كه صداي گلوله تانك آمد ، بطرف ناصر نگاه ميكردم كه گلوله منفجر شد و درحالیکه ناصر دستهايش بالا بود و صدا مي زد ، ناگهان تركش گلوله تانك تي 72 از سينه ناصر را قطع كرد. ناصر چند قدم هم راه رفت و افتاد ، بسمت او دويدم و ديدم ناصر بي سر و بی دست روي زمين افتاده ، در اين هنگام عرش براي تحويل امانت خود كه روزگاري به زمين سپرده بود ، زمين را بوسيد و جاني را به جانان رساند .

« يا ايتها النفس المطمئنه ارجعي الي ربك راضيه مرضيه و دخلي في عبادي و ادخلي في جنتي »

و اينك ما هستیم و ميراثي گرانبها از وصاياي ارزشمند شهيدانمان آنجا كه ناصر عزيز در خون نامه اش به همة ما سفارش كرد :"  آگاه باشيد كه در اين برهه از زمان مسئوليت سنگيني بر دوش داريد و ما پاسدار خونهاي ريخته شده براي اسلام عزيز هستيم و بايد شما عزيزان پيام خون شهيدان و شعار آنها را با كار و كوشش در راه خدا به جهان صادر نمائيد و ثابت كنيد كه میتوانيم در پناه اسلام غيروابسته به ابرقدرتها باشيم و به شعار شهید بهشتي مظلوم كه باخون پاكش نوشت « استقلال ، آزادي ، جمهوري اسلامي » و ديگر شهدا تحقق بخشيم ."

 

تصویر